آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Inset

ˈɪnset ˈɪnset ˈɪnset ˈɪnset ˈɪnset ˈɪnset

معنی inset

noun verb - transitive adverb

ریزش، جریان، دهانه، وصله، الحاق، (. vt ):معین کردن، معرفی کردن، افزودن، اضافه کردن گذاشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد inset

  1. noun a piece of material used to strengthen or enlarge a garment
    Synonyms:

ارجاع به لغت inset

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inset» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inset

لغات نزدیک inset

پیشنهاد بهبود معانی