آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Gusset

ˈɡʌsɪt ˈɡʌsɪt

معنی gusset

noun

(خیاطی) مرغک، خشتک، بغل دم، پشت‌بند، عقربک

noun

(مکانیک) نبشی، مفصل، میل بست، لچکی، صفحه‌ی فولادی اتصال، ورقه‌ی گونیایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
verb - transitive

مغزی‌دار کردن، نبشی زدن به، پشت‌بند زدن به

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد gusset

  1. noun a piece of material used to strengthen or enlarge a garment
    Synonyms:
    inset gusset plate
  1. noun a piece of chain mail covering a place unprotected by armor plate
    Synonyms:
    voider

ارجاع به لغت gusset

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gusset» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gusset

لغات نزدیک gusset

پیشنهاد بهبود معانی