گذشتهی ساده:
insertedشکل سوم:
insertedسومشخص مفرد:
insertsوجه وصفی حال:
insertingشکل جمع:
insertsوارد کردن، گذاشتن، داخل کردن، فرو بردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The doctor inserted his finger in the wound and brought out the bullet.
دکتر انگشت خود را در زخم فرو برد و گلوله را بیرون آورد.
Insert the key into the lock.
کلید را در قفل بگذار.
وارد کردن، افزودن، درج کردن، ثبت کردن (نوشته)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
You need to insert a paragraph here.
باید در اینجا یک پاراگراف اضافه کنی.
The teacher inserted comments into the students' essays.
معلم، نظرات خود را در مقالات دانشآموزان وارد کرد.
قرار دادن، وارد بازی کردن، به میدان فرستادن، به بازی آوردن (بازیکن در ورزش تیمی)
They inserted their star player to change the course of the match.
آنها بازیکن ستارهشان را برای تغییر روند بازی وارد کردند.
The coach inserted the substitute at a crucial moment.
مربی، تعویضی را در لحظهی حساس به بازی آورد.
پیوست، ضمیمه
The book's inserts consisted of two maps and a folded picture.
پیوستهای کتاب عبارتبودنداز: دو نقشه و یک تصویر تاشده.
The manual came with an insert showing safety instructions.
دفترچهی راهنما با یک صفحه ضمیمه شامل دستورالعملهای ایمنی ارائه شد.
گذشتهی ساده insert در زبان انگلیسی inserted است.
شکل سوم insert در زبان انگلیسی inserted است.
شکل جمع insert در زبان انگلیسی inserts است.
وجه وصفی حال insert در زبان انگلیسی inserting است.
سومشخص مفرد insert در زبان انگلیسی inserts است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «insert» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/insert