با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Inlay

ˈɪnleɪ ˈɪnleɪ ˈɪnleɪ ˈɪnleɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
منبت، کنده‌کاری، خاتم‌کاری، مخراج‌کاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The antique cabinet featured exquisite wood inlay designs on its doors.
- کابینت عتیقه دارای طرح‌های عالی منبت چوبی روی درهایش بود.
- The artisan created a stunning mosaic inlay using colorful tiles on the floor.
- این صنعتگر با استفاده از کاشی‌های رنگی روی زمین، کنده‌کاری موزاییکی خیره کننده‌ای ایجاد کرد.
verb - transitive
منبت‌کاری کردن، خاتم‌کاری کردن
- He inlays the table with ivory.
- میز را با عاج منبت‌کاری می‌کند.
- She decided to inlay the intricate design onto the silver pendant for a more elegant look.
- او تصمیم گرفت این طرح پیچیده را روی آویز نقره‌ای خاتم‌کاری کند تا ظاهری زیباتر داشته باشد.
verb - transitive
در چیزی کار گذاشتن، خاتم‌کاری کردن، گوهرنشان کردن، مخراج‌کاری کردن، مرصع‌کاری کردن، جواهرنگاری کردن، لحیم‌کاری کردن
- The jeweler carefully inlayed the delicate gold into the intricate design on the silver pendant.
- جواهرساز بادقت طلای ظریف را در طرح پیچیده‌ی روی آویز نقره کار گذاشت.
- She carefully inlays gemstones into her handmade jewelry.
- او بادقت سنگ‌های قیمتی را در جواهرات دست‌ساز خود مرصع‌کاری می‌کند.
noun countable
پزشکی پرکردن دندان، ترمیم دندان
- The dentist recommended an inlay for my tooth to repair the cavity.
- دندانپزشک برای ترمیم کرم‌خوردگی دندانم، پرکردن دندان را توصیه کرد.
- After the cleaning, the dentist proceeded the inlay my tooth.
- دندان‌پزشک پس از جرم‌گیری، اقدام به ترمیم دندان من کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inlay

  1. verb parquet
    Synonyms: inset, tessellate, veneer, decorate, trim

ارجاع به لغت inlay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inlay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inlay

لغات نزدیک inlay

پیشنهاد بهبود معانی