منبت، کندهکاری، خاتمکاری، مخراجکاری
The antique cabinet featured exquisite wood inlay designs on its doors.
کابینت عتیقه دارای طرحهای عالی منبت چوبی روی درهایش بود.
The artisan created a stunning mosaic inlay using colorful tiles on the floor.
این صنعتگر با استفاده از کاشیهای رنگی روی زمین، کندهکاری موزاییکی خیره کنندهای ایجاد کرد.
منبتکاری کردن، خاتمکاری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He inlays the table with ivory.
میز را با عاج منبتکاری میکند.
She decided to inlay the intricate design onto the silver pendant for a more elegant look.
او تصمیم گرفت این طرح پیچیده را روی آویز نقرهای خاتمکاری کند تا ظاهری زیباتر داشته باشد.
در چیزی کار گذاشتن، خاتمکاری کردن، گوهرنشان کردن، مخراجکاری کردن، مرصعکاری کردن، جواهرنگاری کردن، لحیمکاری کردن
The jeweler carefully inlayed the delicate gold into the intricate design on the silver pendant.
جواهرساز بادقت طلای ظریف را در طرح پیچیدهی روی آویز نقره کار گذاشت.
She carefully inlays gemstones into her handmade jewelry.
او بادقت سنگهای قیمتی را در جواهرات دستساز خود مرصعکاری میکند.
پزشکی پرکردن دندان، ترمیم دندان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
The dentist recommended an inlay for my tooth to repair the cavity.
دندانپزشک برای ترمیم کرمخوردگی دندانم، پرکردن دندان را توصیه کرد.
After the cleaning, the dentist proceeded the inlay my tooth.
دندانپزشک پس از جرمگیری، اقدام به ترمیم دندان من کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inlay» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inlay