با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Inlet

ˈɪnlet / / ˈɪnlɪt ˈɪnlet / / ˈɪnlɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    inlets

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • شاخابه، خلیج کوچک، خور، راه دخول
    • - an inlet and outlet valve
    • - سوپاپ خروجی و ورودی
    • - cold air inlet
    • - مدخل هوای سرد
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد inlet

  1. noun arm of the sea
    Synonyms: basin, bay, bayou, bight, canal, channel, cove, creek, delta, entrance, estuary, firth, fjord, gulf, harbor, ingress, loch, narrows, passage, slew, slough, sound, strait

ارجاع به لغت inlet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inlet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inlet

لغات نزدیک inlet

پیشنهاد بهبود معانی