با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Harbor

ˈhɑːrbər ˈhɑːbə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    harbored
  • شکل سوم:

    harbored
  • سوم‌شخص مفرد:

    harbors
  • وجه وصفی حال:

    harboring
  • شکل جمع:

    harbors

توضیحات

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی harbour است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
لنگرگاه، بندرگاه، پناهگاه، فرارگاه، مخفیگاه، ناو پناه، زیستگاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The civilians found harbor in an old church.
- غیرنظامیان یک کلیسای قدیمی را پناهگاه خود کردند.
- Pearl Harbor
- لنگرگاه پرل (هاربور)
- a yacht harbor
- بندرگاه کشتی‌های تفریحی
- The lake harbors various kinds of fish and birds.
- دریاچه زیستگاه انواع مختلف ماهی و پرنده است.
verb - transitive
در سر پروردن، در دل داشتن
- to harbor a grudge
- دشمنی به دل گرفتن
- He harbored thoughts of vengeance.
- او خیال انتقام را در سر می‌پروراند.
- to harbor suspicion toward strangers
- نسبت به غریبه‌ها سوءظن داشتن
verb - transitive
زیستگاه (کسی یا جانداری) بودن، زندگی کردن
- Germs harbor in dirt.
- میکروب در کثافت زندگی می‌کند.
verb - transitive
پناه دادن
- They harbored German scientists.
- آنان به دانشمندان آلمانی پناه دادند.
- Harboring criminals is a crime.
- پناه دادن به تبهکاران جرم است.
verb - intransitive
(در بندرگاه) پهلو گرفتن، پناه بردن (کشتی به بندرگاه)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد harbor

  1. noun place for storing boats in the water
    Synonyms: anchorage, arm, bay, bight, breakwater, chuck, cove, dock, embankment, firth, gulf, haven, inlet, jetty, landing, mooring, pier, port, road, roadstead, wharf
  2. noun place for seclusion
    Synonyms: asylum, cover, covert, harborage, haven, port, refuge, retreat, sanctuary, sanctum, security, shelter
  3. verb hide, protect
    Synonyms: accommodate, board, bunk, conceal, defend, domicile, entertain, guard, hold back, house, lodge, nurse, nurture, provide refuge, put up, quarter, relieve, safeguard, screen, secrete, secure, shelter, shield, suppress, withhold
    Antonyms: eject, let out, uncover
  4. verb hold in imagination
    Synonyms: believe, brood over, cherish, cling to, consider, entertain, foster, hold, imagine, maintain, nurse, nurture, regard, retain
    Antonyms: disregard, ignore

ارجاع به لغت harbor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «harbor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/harbor

لغات نزدیک harbor

پیشنهاد بهبود معانی