گذشتهی ساده:
housedشکل سوم:
housedسومشخص مفرد:
housesوجه وصفی حال:
housingشکل جمع:
housesهمچنین در معنای ششم میتوان از house music بهجای house استفاده کرد.
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(انگلیسی) مجلس عوام
مجلس عوام (انگلیس)
1- خانه را نظافت کردن 2- به اوضاع سر و صورت دادن، حل و فصل کردن
(انگلیس) مجلس عوام، (امریکا) مجلس نمایندگان
رستوران ارزان، خوردنگاه، خوراکپز خانه
ابزار خانگی، کالاهای خانگی
جندهخانه، فاحشهخانه، روسپیخانه
خانهی سازمانی
(در روستا) خانهی اربابی، خانهی بزرگ
قمارخانه
(شخص یا دستگاه) خرابکنندهی خانههای کلنگی، خانهکوب
موجب خندهی شدید یا کف زدن حضار شدن
(عامیانه) مورد تشویق و کف زدن حضار قرار گرفتن
1- خانه را نظافت کردن 2- به اوضاع سر و صورت دادن، حل و فصل کردن
خانهداری کردن، خانه را اداره کردن
like a house on fire (or afire)
با شتاب و حرارت، با اشتیاق و دستپاچگی
مجانی، رایگان، به خرج مدیر رستوران (یا هتل و غیره)، به حساب میزبان
(بچهها) عروسکبازی و خانهبازی کردن
set (or put) one's house in order
سامان بخشیدن، سر و سامان دادن
(انگلیس - عامیانه) اسبابکشی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «house» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/house