آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۰ دی ۱۴۰۳

    House

    haʊs haʊz haʊs haʊz

    گذشته‌ی ساده:

    housed

    شکل سوم:

    housed

    سوم‌شخص مفرد:

    houses

    وجه وصفی حال:

    housing

    شکل جمع:

    houses

    توضیحات:

    همچنین در معنای ششم می‌توان از house music به‌جای house استفاده کرد.

    معنی house | جمله با house

    noun countable A1

    خانه، سرای، منزل، سرا، بیت، چهاردیواری

    house, خانه، سرای، منزل، سرا، بیت، چهاردیواری
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    a rented house

    خانه‌ی اجاره‌ای

    Bad weather kept us house.

    هوای بد ما را در خانه نگه‌ داشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He lives in a big house.

    او در خانه‌ی بزرگی زندگی می‌کند.

    This (world) is a house which will surely crack.

    این سرایی است که البته خلل خواهد یافت.

    This library houses millions of books.

    این کتابخانه میلیون‌ها کتاب دارد.

    a house of worship

    نمازخانه (مسجد و غیره)

    a printing house

    چاپخانه

    One percent of the win goes to the house.

    یک درصد بردها به قمارخانه می‌رسد.

    the fashion houses of Paris

    خانه‌های مد پاریس

    a fraternity house

    سرای اخوت

    noun singular countable

    اهل خانه، اهل‌بیت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    He woke the whole house!

    او همه‌ی اهل خانه را بیدار کرد!

    The house celebrated the holidays with joy and laughter.

    اهل خانه تعطیلات را با شادی و خنده جشن گرفتند.

    noun countable

    خانه (برای حیوانات)، آغل، طویله، -دان

    a monkey house in a zoo

    خانه‌ی میمون‌ها در باغ‌وحش

    Those caves may house snakes.

    آن غارها ممکن است خانه‌ی مارها باشند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a hen house

    مرغدان

    noun countable

    محل، ساختمان (برای کاری خاص)، گاراژ

    an opera house

    ساختمان اپرا

    a carriage house

    گاراژ کالسکه‌ها

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a schoolhouse

    ساختمان مدرسه

    a storehouse

    محل انبار

    The new company is housed in a tall building.

    شرکت جدید در یک ساختمان بلند قرار دارد.

    noun countable

    کسب‌وکار موسسه، شرکت

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کسب‌وکار

    مشاهده

    a banking house

    موسسه‌ی بانکی

    The tech house launched a groundbreaking app that changed the industry.

    موسسه‌ی فناوری یک اپلیکیشن پیشگامانه راه‌اندازی کرد که صنعت را تغییر داد.

    noun uncountable

    موسیقی موسیقی هاوس (یک ژانر از موسیقی رقص الکترونیک است.)

    She loves to play house music during her weekend parties.

    او دوست دارد در مهمانی‌های آخرهفته‌اش موسیقی هاوس بنوازد.

    House fills the dance floor with energy and excitement.

    موسیقی هاوس فضای رقص را پر از انرژی و هیجان می‌کند.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی گروه (ورزشی)

    The blue house won the most points this year.

    گروه آبی امسال بیشترین امتیاز را کسب کرد.

    Everyone cheered as the red house claimed victory.

    چنان‌که گروه قرمز ادعای پیروزی کرد، همه تشویق کردند.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی خاندان، آل، قبیله

    the House of Windsor

    خاندان وینسور (خاندان سلطنتی انگلیس)

    Many traditions are upheld by the House of Medici in Florence.

    بسیاری از سنت‌ها توسط خاندان مدیچی‌ها در فلورانس حمایت می‌شود.

    noun singular countable informal

    (the House) مجلس (نمایندگان)

    Tomorrow the House will vote.

    فردا مجلس رأی خواهد داد.

    the House of Congress

    مجلس کنگره (آمریکا)

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the Houses of Parliament

    مجلس پارلمان

    noun countable C2

    حضار، تماشاچیان، تماشاگران، بینندگان

    Is there a physician in the house?

    آی در میان شما تماشاگران، پزشکی هست؟

    We played to small houses.

    ما برای تماشاچیان کمی نمایش می‌دادیم.

    verb - intransitive verb - transitive C2

    خانه دادن یا گرفتن، جا دادن یا گرفتن، منزل دادن یا گرفتن، پناه دادن یا گرفتن، اسکان دادن یا گرفتن

    The two bachelors decided to keep house together.

    دو عزب تصمیم گرفتند با هم‌ خانه بگیرند.

    to house up in a cave for a week

    یک هفته در غاری منزل کردن

    noun countable

    رستوران، کافه، چای‌خانه، قهوه‌خانه، میخانه

    a house drink

    مشروب ویژه‌ی رستوران

    to have a drink on the house

    مشروب به‌ خرج میخانه خوردن

    verb - transitive

    انبار کردن، نگهداری کردن

    to house a boat for the winter

    قایق را در طول زمستان در حفاظ نگهداری کردن

    They decided to house the stray cat until it found a permanent home.

    آن‌ها تصمیم گرفتند گربه‌ی ولگرد را تا زمانی که خانه‌ای دائمی پیدا کند، نگهداری کنند.

    verb - transitive

    جای دادن، در بر گرفتن، قرار دادن

    They planned to house the artwork in a dedicated gallery space.

    آن‌ها قصد داشتند آثار هنری را در یک فضای اختصاصی گالری قرار دهند.

    The museum plans to house a collection of rare artifacts.

    این موزه قصد دارد مجموعه‌ای از آثار نادر را در خود جای دهد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد house

    1. noun human habitat
      Synonyms:
      home residence dwelling habitation abode domicile building pad digs crib place apartment flat condo condominium co-op setup turf joint den diggings roost rack roof homestead mansion shack shanty castle cave dump edifice kennel pigsty pigpen crash pad commorancy layout hole in the wall pied-à-terre cubbyhole lean-to flophouse coop bullpen box home plate residency
    1. noun family, ancestry
      Synonyms:
      household folks folk kin line lineage ancestry stock race kindred clan dynasty tribe ménage family tree tradition
    1. noun business establishment
      Synonyms:
      company firm organization concern corporation outfit partnership
    1. noun government body, sometimes elected, responsible for laws
      Synonyms:
      legislature legislative body council parliament congress commons

    Collocations

    the house of commons

    (انگلیسی) مجلس عوام

    مجلس عوام (انگلیس)

    clean house

    1- خانه را نظافت کردن 2- به اوضاع سر و صورت دادن، حل و فصل کردن

    the house

    (انگلیس) مجلس عوام، (امریکا) مجلس نمایندگان

    move house

    (انگلیس) اسباب‌کشی

    eating house

    رستوران ارزان، خوردنگاه، خوراک‌پز خانه

    Collocations بیشتر

    house hold goods

    ابزار خانگی، کالاهای خانگی

    house of ill fame

    جنده‌خانه، فاحشه‌خانه، روسپی‌خانه

    council house

    خانه‌ی سازمانی

    country house

    (در روستا) خانه‌ی اربابی، خانه‌ی بزرگ

    gaming house

    قمارخانه

    house wrecker

    (شخص یا دستگاه) خراب‌کننده‌ی خانه‌های کلنگی، خانه‌کوب

    Idioms

    bring down the house

    موجب خنده‌ی شدید یا کف زدن حضار شدن

    (عامیانه) مورد تشویق و کف زدن حضار قرار گرفتن

    clean house

    1- خانه را نظافت کردن 2- به اوضاع سر و صورت دادن، حل و فصل کردن

    keep house

    خانه‌داری کردن، خانه را اداره کردن

    like a house on fire (or afire)

    با شتاب و حرارت، با اشتیاق و دستپاچگی

    on the house

    مجانی، رایگان، هدیه‌ی مجموعه، به حساب میزبان

    Idioms بیشتر

    play house

    (بچه‌ها) عروسک‌بازی و خانه‌بازی کردن

    set (or put) one's house in order

    سامان بخشیدن، سر و سامان دادن

    move house

    (انگلیس) اسباب‌کشی

    سوال‌های رایج house

    معنی house به فارسی چی میشه؟

    کلمه "house" در زبان انگلیسی به معنای "خانه" است و به ساختمان‌هایی اطلاق می‌شود که برای سکونت انسان‌ها ساخته شده‌اند. این واژه به صورت گسترده‌ای در زبان‌های مختلف و فرهنگ‌های گوناگون مورد استفاده قرار می‌گیرد و به عنوان یکی از اصلی‌ترین نیازهای بشر شناخته می‌شود. در ادامه، به بررسی معانی، توضیحات و نکات جالب در مورد "house" می‌پردازیم.

    معانی و توضیحات

    1. تعریف عمومی:

    خانه به عنوان مکانی برای زندگی و سکونت انسان‌ها تعریف می‌شود. این مکان می‌تواند شامل اتاق‌ها، آشپزخانه، حمام و سایر فضاهای مورد نیاز باشد.

    2. معانی مجازی:

    در برخی موارد، "house" به معنای خانواده یا گروهی از افراد نیز به کار می‌رود. به عنوان مثال، عبارت "house of representatives" به معنای "مجلس نمایندگان" است که نمایندگان یک گروه یا جامعه خاص هستند.

    3. نقش اجتماعی:

    خانه‌ها نه تنها مکان‌هایی برای زندگی هستند، بلکه در فرهنگ‌ها و جوامع مختلف، نقش اجتماعی و فرهنگی مهمی نیز ایفا می‌کنند. خانه‌ها معمولاً به عنوان نماد هویت و تعلق به یک جامعه شناخته می‌شوند.

    4. معماری و طراحی:

    معماری خانه‌ها در فرهنگ‌های مختلف متفاوت است. به عنوان مثال، خانه‌های سنتی ایرانی معمولاً با حیاط‌های مرکزی و فضای باز طراحی می‌شوند، در حالی که خانه‌های مدرن ممکن است بیشتر به سمت طراحی‌های ساده و مینیمالیستی گرایش داشته باشند.

    5. انواع خانه‌ها:

    خانه‌ها به انواع مختلفی تقسیم می‌شوند، از جمله خانه‌های یک‌طبقه، دوطبقه، آپارتمان‌ها، ویلاها و ... . هر نوع خانه ویژگی‌ها و امکانات خاص خود را دارد.

    نکات جالب

    1. تاریخچه:

    تاریخچه خانه‌ها به زمان‌های بسیار قدیم برمی‌گردد. انسان‌ها از زمان‌های اولیه برای محافظت از خود در برابر عوامل طبیعی و شکار، به ساخت خانه‌ها روی آوردند.

    2. معنای فرهنگی:

    در بسیاری از فرهنگ‌ها، خانه به عنوان یک مکان مقدس شناخته می‌شود. به عنوان مثال، در فرهنگ‌های شرقی، مفهوم "خانه" به عنوان مکان آرامش و امنیت بسیار مهم است.

    3. تأثیر بر روانشناسی:

    تحقیقات نشان داده‌اند که محیط خانه می‌تواند تأثیر بسیاری بر روانشناسی و روحیه افراد داشته باشد. فضایی که فرد در آن زندگی می‌کند می‌تواند بر احساس خوشبختی و رضایت او تأثیر بگذارد.

    4. اصطلاحات مرتبط:

    اصطلاحات مختلفی با واژه "house" وجود دارد، مانند "housewarming" که به مراسمی اشاره دارد که پس از نقل مکان به خانه جدید برگزار می‌شود.

    5. معنا در زبان‌های دیگر:

    واژه "خانه" در زبان‌های مختلف معانی مشابهی دارد و در بسیاری از زبان‌ها با ریشه‌های تاریخی مختلف به کار می‌رود. به عنوان مثال، در زبان عربی "منزل" و در زبان فارسی "خانه" به کار می‌رود.

    گذشته‌ی ساده house چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده house در زبان انگلیسی housed است.

    شکل سوم house چی میشه؟

    شکل سوم house در زبان انگلیسی housed است.

    شکل جمع house چی میشه؟

    شکل جمع house در زبان انگلیسی houses است.

    وجه وصفی حال house چی میشه؟

    وجه وصفی حال house در زبان انگلیسی housing است.

    سوم‌شخص مفرد house چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد house در زبان انگلیسی houses است.

    ارجاع به لغت house

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «house» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/house

    لغات نزدیک house

    • - hourly
    • - hours
    • - house
    • - house agent
    • - house arrest
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.