شکل جمع:
traditionsسنت، رسم، عرف، عقیدهی موروثی، آیین، سیره
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They cherish a long tradition of hospitality.
آنها سنت دیرپای مهماننوازی را گرامی میشمارند.
Every holiday, they follow the family tradition of gathering for dinner.
در تعطیلات، آنها از سنت خانوادگی دور هم جمع شدن برای شام پیروی میکنند.
According to tradition, guests must bring a gift for the host.
مطابق عرف، مهمانان باید برای میزبان هدیه بیاورند.
They decided to break with tradition and celebrate the holiday in a completely new way.
آنها تصمیم گرفتند که سنتشکنی کنند و تعطیلات را به روشی کاملاً جدید جشن بگیرند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tradition» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tradition