امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tradition

trəˈdɪʃn trəˈdɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    traditions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B2
سنت، رسم، عرف، عقیده‌ی موروثی، آیین، سیره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- They cherish a long tradition of hospitality.
- آن‌ها سنت دیرپای مهمان‌نوازی را گرامی می‌شمارند.
- Every holiday, they follow the family tradition of gathering for dinner.
- در تعطیلات، آن‌ها از سنت خانوادگی دور هم جمع شدن برای شام پیروی می‌کنند.
- According to tradition, guests must bring a gift for the host.
- مطابق عرف، مهمانان باید برای میزبان هدیه بیاورند.
- They decided to break with tradition and celebrate the holiday in a completely new way.
- آن‌ها تصمیم گرفتند که سنت‌شکنی کنند و تعطیلات را به روشی کاملاً جدید جشن بگیرند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tradition

  1. noun a belief, principle, or way of acting that people in a particular society or group have continued to follow for a long time, or all of these beliefs, etc. in a particular society or group
    Synonyms:
    attitude belief birthright conclusion convention culture custom customs ethic ethics fable folklore form habit heritage idea inheritance institution law legend lore mores myth mythology mythos opinion practice praxis ritual unwritten law usage wisdom

لغات هم‌خانواده tradition

ارجاع به لغت tradition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tradition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tradition

لغات نزدیک tradition

پیشنهاد بهبود معانی