شکل جمع:
institutionsتأسیس قضایی، اصل حقوقی
رسم معمول، عرف، سنت، نهاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The institution of this custom dates back to the Safavid period.
برقراری این رسم به دوران صفویان برمیگردد.
The tea break has become an institution in many offices.
تنفس برای صرف چای در خیلی از ادارات رسم شده است.
the institution of marriage
رسم زناشویی
Among us, getting together on Fridays had become a family institution.
در میان ما گردهمایی روز جمعه یک سنت خانوادگی شده بود.
The family is a fundamental social institution.
خانواده نهاد اساسی اجتماعی است.
بنگاه، مؤسسه، بنیاد
the Smithsonian Institution
بنیاد اسمیسونیان
institutions of higher learning
مؤسسات آموزش عالی
a literary institution
بنیاد ادبی
a mental health institution
تیمارگاه بیماران روانی
مؤسسهی آموزشی، نهاد آموزشی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «institution» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/institution