با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Institutional

ˌɪnstəˈtuːʃnl ˌɪnstəˈtjuːʃnəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective C1
    بنگاهی، وابسته به مبادی یا اصول، دارای بنگاه‌های علمی یا خیراتی
    • - institutional reforms
    • - اصلاحات سازمانی
    • - the mentally ill who need institutional care
    • - بیماران روانی که نیاز به مراقبت سازمانی دارند
    • - the institutional elements of a political system
    • - عوامل سازمانی یک نظام سیاسی
    • - institutional sales
    • - فروش‌های مؤسساتی (سازمانی)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد institutional

  1. adjective Organized as or forming an institution
    Antonyms: noninstitutional

ارجاع به لغت institutional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «institutional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/institutional

لغات نزدیک institutional

پیشنهاد بهبود معانی