شکل جمع:
hospitalsبیمارستان، مریضخانه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to confine to a hospital
در بیمارستان بستری کردن
a children's hospital
بیمارستان کودکان
a mental hospital
بیمارستان روانی
He is receiving hospital treatment.
او در بیمارستان تحت درمان است.
(انگلیس) بستری در بیمارستان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hospital» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hospital