شکل جمع:
surgeriesجراحی، عمل جراحی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
he's a specialist in brain surgery.
او متخصص جراحی مغز است.
a doctor who has performed many surgeries
پزشکی که جراحیهای بسیاری انجام داده
The surgeon performed a successful surgery on the patient's heart.
جراح یک عمل جراحی موفقیتآمیز روی قلب بیمار انجام داد.
The surgery lasted several hours.
جراحی ساعتها طول کشید.
After the surgery, the patient was required to stay in the hospital for several days.
لازم بود بیمار بعد از جراحی چندین روز در بیمارستان بماند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «surgery» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/surgery