با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Myth

mɪθ mɪθ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    myths

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
افسانه، اسطوره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Greek and Roman myths
- اسطوره‌های یونان و روم
- the myth of Rustam and Sohrab
- افسانه‌ی رستم و سهراب
- The myth of the phoenix symbolizes rebirth and renewal.
- اسطوره‌ی ققنوس نماد تولد دوباره و نوشدگی است.
- The hero's journey is a common theme in myth and folklore.
- سفر قهرمان موضوعی رایج در اسطوره و فولکلور است.
- Many cultures have a myth that explains the changing seasons.
- بسیاری از فرهنگ‌ها افسانه‌ای دارند که تغییر فصول را توضیح می‌دهد.
noun countable uncountable C1
چیز موهوم، چیز خیالی، خیال، وهم، باور نادرست، خرافه، تصور باطل
- The myth that bats are blind is completely untrue.
- این تصور که خفاش‌ها کور هستند، کاملاً نادرست است.
- People used to believe the myth that the Earth was flat.
- مردم در گذشته به این باور نادرست معتقد بودند که زمین صاف است.
- Myths about vaccinations have caused people to fear them.
- باورهای نادرست در مورد واکسیناسیون باعث ترس مردم از آن شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد myth

  1. noun an ancient story or set of stories, especially explaining the early history of a group of people or about natural events and facts
    Synonyms: allegory, apologue, creation, delusion, fable, fabrication, fairy story, fancy, fantasy, fiction, figment, folk ballad, folk tale, illusion, imagination, invention, legend, lore, mythos, parable, saga, superstition, tale, tall story, tradition
    Antonyms: fact, non-fiction, truth
  2. noun a commonly believed but false idea

ارجاع به لغت myth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «myth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/myth

لغات نزدیک myth

پیشنهاد بهبود معانی