آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳۰ آذر ۱۴۰۴

    Fancy

    ˈfænsi ˈfænsi

    گذشته‌ی ساده:

    fancied

    شکل سوم:

    fancied

    سوم‌شخص مفرد:

    fancies

    وجه وصفی حال:

    fancying

    صفت تفضیلی:

    more fancy

    صفت عالی:

    most fancy

    معنی fancy | جمله با fancy

    verb - transitive B1

    انگلیسی بریتانیایی علاقه‌مند بودن، دوست داشتن، خواستن، مایل بودن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    He fancies Chinese food.

    او خوراک چینی دوست دارد.

    I fancy a chocolate cake for dessert.

    برای دسر، کیک شکلاتی می‌خواهم.

    verb - transitive informal B2

    انگلیسی بریتانیایی دل‌بسته بودن، علاقه‌مند به کسی بودن شیفته‌ی کسی بودن (به‌صورت جنسی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    He fancies Anna, but hasn’t told her yet.

    او به آنا علاقه‌مند است، اما هنوز به او نگفته است.

    He fancied her from the moment they met.

    از همان لحظه‌ای که با او آشنا شد، شیفته‌اش بود.

    verb - intransitive verb - transitive

    انگلیسی بریتانیایی فکر کردن، تصور کردن، پنداشتن، گمان کردن

    They are, I fancy, still alive.

    فکر می‌کنم هنوز هم زنده باشند.

    Fancy (that)!

    تصورش را بکن! می‌توانی باور کنی؟

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They fancied themselves to be birds.

    آن‌ها تصور می‌کردند که پرنده‌اند.

    exclamation C2

    قدیمی چه جالب، عجب، باورنکردنیه، تعجب‌آوره، شگفت‌آوره

    Fancy that he remembered my birthday after all these years!

    باورنکردنی است که بعداز این همه سال تولدم را به خاطر داشت!

    Fancy that he didn’t know about the meeting.

    تعجب‌آور است که او از جلسه خبر نداشت.

    adjective

    تجملی، پرزرق‌وبرق، مجلل، باشکوه، شیک‌وپیک

    They threw a fancy party for the wedding.

    آن‌ها، مهمانی باشکوهی برای عروسی برگزار کردند.

    She wore a fancy hat with feathers and flowers.

    او کلاهی شیک با پر و گل، پوشیده بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a fancy necktie

    کراوات شیک و پیک

    adjective informal

    گران‌قیمت، لوکس، لاکچری، گران

    He bought a fancy suit for the party.

    او برای مهمانی، کت‌وشلواری گران خرید.

    They prefer fancy cars over practical ones.

    آن‌ها، ماشین‌های گران‌قیمت را به ماشین‌های معمولی ترجیح می‌دهند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a fancy price

    قیمت گزاف

    noun uncountable

    ادبی خیال، تصور، قوه‌ی تخیل

    He paints what his fancy suggests.

    او هرچه را که تخیلش به او القا کند، نقاشی می‌کند.

    Writers use fancy to create new worlds.

    نویسندگان از قوه‌ی تخیل برای خلق دنیاهای جدید استفاده می‌کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a poet's fancy

    تخیل یک شاعر

    separating fact from fancy

    جدا کردن واقعیت از تصور

    the fancy

    (قدیمی) شیفتگان ورزش یا کاری (به‌ویژه مشت‌زنی)

    I have taken a fancy to her.

    من از او خوشم آمده است.

    take a fancy

    دوست داشتن، گرایش پیدا کردن به

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fancy

    1. adjective extravagant, ornamental
      Synonyms:
      decorated ornate showy gaudy elegant rich special deluxe lavish custom adorned decorative embellished elaborate intricate beautiful sumptuous unusual ostentatious garniished florid baroque rococo complicated resplendent gingerbread chichi spiffy frilly froufrou cushy beautifying
      Antonyms:
      plain unornamented unfancy
    1. noun impulse, urge
      Synonyms:
      desire urge will thought idea notion whim liking inclination pleasure flash image impression mind imagination conception visualization thing humor vagary weakness for groove cup of tea caprice fool’s paradise contrariness perverseness irrationality creation conceit velleity druthers
      Antonyms:
      dislike hate
    1. noun liking, dream
      Synonyms:
      fondness preference inclination partiality penchant relish sweet tooth itch hankering yen yearning dream vision idea notion fantasy imagination conception daydream reverie envisioning envisagement picture delusion illusion mirage nightmare hallucination phantasm fabrication invention imaginativeness big eyes eyes for pipe dream pie in the sky romancing figment chimera
      Antonyms:
      reality truth fact certainty
    1. verb imagine, create
      Synonyms:
      think believe suppose guess picture envision visualize dream up conceive envissage infer realize reckon conjecture fantasize vision create make up be inclined to think think likely spark feature phantom image surmise spitball trump up head trip make up off top of one’s head
    1. verb love, desire
      Synonyms:
      like desire crave wish for long for prefer yearn for approve favor endorse sanction take to take a liking to care for fall for be attracted to relish set one’s heart on be in love with lust after be enamored of crazy about mad for dream of be captivated by
      Antonyms:
      hate dislike

    Idioms

    footloose and fancy-free

    فارغ و آزاد از قید و خیال

    سوال‌های رایج fancy

    گذشته‌ی ساده fancy چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده fancy در زبان انگلیسی fancied است.

    شکل سوم fancy چی میشه؟

    شکل سوم fancy در زبان انگلیسی fancied است.

    وجه وصفی حال fancy چی میشه؟

    وجه وصفی حال fancy در زبان انگلیسی fancying است.

    سوم‌شخص مفرد fancy چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد fancy در زبان انگلیسی fancies است.

    صفت تفضیلی fancy چی میشه؟

    صفت تفضیلی fancy در زبان انگلیسی more fancy است.

    صفت عالی fancy چی میشه؟

    صفت عالی fancy در زبان انگلیسی most fancy است.

    ارجاع به لغت fancy

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fancy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fancy

    لغات نزدیک fancy

    • - fancifully
    • - fanciness
    • - fancy
    • - fancy dan
    • - fancy dress
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Portuguese pharmacy phat phrase pice piety piggy pipsqueak pitch in pitch-dark raise your hand zoom in yoga wouldn't would-be اغماض کردن مقلد معیشت معاش معضل معضلات عزل کردن ابلق اسم آجیل ثواب غدیر خوشحال خوش‌حالی چپق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.