گذشتهی ساده:
fanciedشکل سوم:
fanciedسومشخص مفرد:
fanciesوجه وصفی حال:
fancyingصفت تفضیلی:
more fancyصفت عالی:
most fancyانگلیسی بریتانیایی علاقهمند بودن، دوست داشتن، خواستن، مایل بودن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی فوق متوسط
He fancies Chinese food.
او خوراک چینی دوست دارد.
I fancy a chocolate cake for dessert.
برای دسر، کیک شکلاتی میخواهم.
انگلیسی بریتانیایی دلبسته بودن، علاقهمند به کسی بودن شیفتهی کسی بودن (بهصورت جنسی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He fancies Anna, but hasn’t told her yet.
او به آنا علاقهمند است، اما هنوز به او نگفته است.
He fancied her from the moment they met.
از همان لحظهای که با او آشنا شد، شیفتهاش بود.
انگلیسی بریتانیایی فکر کردن، تصور کردن، پنداشتن، گمان کردن
They are, I fancy, still alive.
فکر میکنم هنوز هم زنده باشند.
Fancy (that)!
تصورش را بکن! میتوانی باور کنی؟
They fancied themselves to be birds.
آنها تصور میکردند که پرندهاند.
قدیمی چه جالب، عجب، باورنکردنیه، تعجبآوره، شگفتآوره
Fancy that he remembered my birthday after all these years!
باورنکردنی است که بعداز این همه سال تولدم را به خاطر داشت!
Fancy that he didn’t know about the meeting.
تعجبآور است که او از جلسه خبر نداشت.
تجملی، پرزرقوبرق، مجلل، باشکوه، شیکوپیک
They threw a fancy party for the wedding.
آنها، مهمانی باشکوهی برای عروسی برگزار کردند.
She wore a fancy hat with feathers and flowers.
او کلاهی شیک با پر و گل، پوشیده بود.
a fancy necktie
کراوات شیک و پیک
گرانقیمت، لوکس، لاکچری، گران
He bought a fancy suit for the party.
او برای مهمانی، کتوشلواری گران خرید.
They prefer fancy cars over practical ones.
آنها، ماشینهای گرانقیمت را به ماشینهای معمولی ترجیح میدهند.
a fancy price
قیمت گزاف
ادبی خیال، تصور، قوهی تخیل
He paints what his fancy suggests.
او هرچه را که تخیلش به او القا کند، نقاشی میکند.
Writers use fancy to create new worlds.
نویسندگان از قوهی تخیل برای خلق دنیاهای جدید استفاده میکنند.
a poet's fancy
تخیل یک شاعر
separating fact from fancy
جدا کردن واقعیت از تصور
the fancy
(قدیمی) شیفتگان ورزش یا کاری (بهویژه مشتزنی)
I have taken a fancy to her.
من از او خوشم آمده است.
take a fancy
دوست داشتن، گرایش پیدا کردن به
فارغ و آزاد از قید و خیال
گذشتهی ساده fancy در زبان انگلیسی fancied است.
شکل سوم fancy در زبان انگلیسی fancied است.
وجه وصفی حال fancy در زبان انگلیسی fancying است.
سومشخص مفرد fancy در زبان انگلیسی fancies است.
صفت تفضیلی fancy در زبان انگلیسی more fancy است.
صفت عالی fancy در زبان انگلیسی most fancy است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fancy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fancy