امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fantasy

ˈfæntəsi ˈfæntəsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fantasied
  • شکل سوم:

    fantasied
  • سوم‌شخص مفرد:

    fantasies
  • وجه وصفی حال:

    fantasying
  • شکل جمع:

    fantasies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb B2
قوه مخیله، وهم، هوس، نقشه خیالی، وسواس، میل، تمایل، فانتزی، تفننی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He lives in a world of fantasy.
- او در دنیای خواب و خیال زندگی می‌کند.
- the fantasies which the girl had nurtured
- وهم و خیال‌هایی که دختر در سر پرورانده بود
- sexual fantasies
- هوس‌های جنسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fantasy

  1. noun imagination, dream
    Synonyms:
    air castle apparition appearance Atlantis bubble chimera conceiving creativity daydream delusion envisioning externalizing fabrication fairyland fancy fancying fantasia figment flight flight of imagination fool’s paradise hallucination head trip illusion imaginativeness imagining invention mind trip mirage nightmare objectifying originality rainbow reverie trip Utopia vagary vision
    Antonyms:
    reality truth

ارجاع به لغت fantasy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fantasy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fantasy

لغات نزدیک fantasy

پیشنهاد بهبود معانی