با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Fantasy

ˈfæntəsi ˈfæntəsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fantasied
  • شکل سوم:

    fantasied
  • سوم‌شخص مفرد:

    fantasies
  • وجه وصفی حال:

    fantasying
  • شکل جمع:

    fantasies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb B2
قوه مخیله، وهم، هوس، نقشه خیالی، وسواس، میل، تمایل، فانتزی، تفننی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He lives in a world of fantasy.
- او در دنیای خواب و خیال زندگی می‌کند.
- the fantasies which the girl had nurtured
- وهم و خیال‌هایی که دختر در سر پرورانده بود
- sexual fantasies
- هوس‌های جنسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fantasy

  1. noun imagination, dream
    Synonyms: air castle, apparition, appearance, Atlantis, bubble, chimera, conceiving, creativity, daydream, delusion, envisioning, externalizing, fabrication, fairyland, fancy, fancying, fantasia, figment, flight, flight of imagination, fool’s paradise, hallucination, head trip, illusion, imaginativeness, imagining, invention, mind trip, mirage, nightmare, objectifying, originality, rainbow, reverie, trip, Utopia, vagary, vision
    Antonyms: reality, truth

ارجاع به لغت fantasy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fantasy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fantasy

لغات نزدیک fantasy

پیشنهاد بهبود معانی