آخرین به‌روزرسانی:

Reverie

ˈrevəri ˈrevəri

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

ادبی خیال‌پردازی، رویاپردازی، خیال شیرین، پندار خوش، وهم خوشایند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

When she saw that scene, she fell into a reverie.

آن منظره را که دید، به خواب و خیال فرو رفت.

A sudden knock on the door pulled her out of her sweet reverie.

ضربه‌ی ناگهانی به در، او را از خیال شیرینش بیرون کشید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His eyes were open, but he was clearly deep in reverie.

چشمانش باز بود، اما آشکارا در پندار خوش خود غرق شده بود.

the reveries of my youthful days

تخیلات واهی ایام جوانی من

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reverie

  1. noun daydream
    Synonyms:
    fantasy dreaming thought musing meditation contemplation absorption abstraction preoccupation detachment inattention dreaminess absent-mindedness woolgathering trance trip head trip muse phantasy daydreaming fool’s paradise pipe dream castles in the air castle-building
    Antonyms:
    nightmare

ارجاع به لغت reverie

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reverie» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reverie

لغات نزدیک reverie

پیشنهاد بهبود معانی