فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Trance

træns trɑːns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    trances

معنی

  • noun verb - transitive
    از خود بیخودی، بیهوشی، خلسه، مسحور کردن یا شدن، با چالاکی حرکت کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد trance

  1. noun hypnotic state
    Synonyms: abstraction, coma, daze, dream, ecstasy, glaze, insensibility, muse, petrifaction, rapture, reverie, spell, study, stupor, transfixion, transfixture, unconsciousness
    Antonyms: consciousness

ارجاع به لغت trance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trance

لغات نزدیک trance

پیشنهاد بهبود معانی