گیجی، منگی، مستی
The overwhelming heat put everyone in a stupor.
گرمای طاقتفرسا همه را در گیجی فرو برد.
His drunken stupor made him unable to walk straight.
حالت مستی او باعث شد که نتواند صاف راه برود.
بهت، خیرگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The loud noise broke him out of his stupor.
صدای بلند او را از خیرگی بیرون آورد.
Shocked by the news, she sat in stupor on the couch.
او که از این خبر شوکه شده بود، با بهت روی مبل نشست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stupor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stupor