آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Coma

ˈkoʊmə ˈkəʊmə

شکل جمع:

comae

معنی coma | جمله با coma

noun countable

اغما، کما

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Soraya was in a coma for weeks after the accident.

پس‌از تصادف، ثریا هفته‌ها در کما بود.

Coma can result from various causes, including trauma and lack of oxygen.

اغما می‌تواند به‌دلایل مختلفی از‌جمله تروما و کمبود اکسیژن ایجاد شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Doctors monitored her vital signs while she remained in a deep coma.

پزشکان علائم حیاتی او را درحالی که در کمای عمیق بود تحت‌نظر داشتند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد coma

  1. noun deep unconsciousness; a state in which a person is unconscious and cannot be woken, caused by damage to the brain after an accident or illness

ارجاع به لغت coma

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coma» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coma

لغات نزدیک coma

پیشنهاد بهبود معانی