شکل جمع:
blackoutsخاموشی (در اثر کمبود برق یا اشکال فنی و غیره)
People protested against frequent blackouts.
مردم نسبت به خاموشیهای مکرر اعتراض کردند.
(خاموش کردن چراغهای شهر هنگام حملهی هوایی) خاموشی شهر، شب خاموشی
از حال رفتن با بیهوشی یا نابینایی موقت، غش
از یاد بردن چیز بخصوص
When I wanted to introduce him, I blacked out and couldn't give his name.
وقتی خواستم او را معرفی کنم حافظهام مختل شد و نتوانستم اسمش را بگویم.
سانسور کردن، جلوگیری از پخش خبر دربارهی مورد بخصوصی
The government ordered a blackout on the news about the executions.
دولت دستور داد اخبار مربوط به اعدامها سانسور شود.
جلوگیری از پخش تلویزیونی مسابقات ورزشی (به منظور تشویق حضور در محل)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blackout» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blackout