۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Swoon

swuːn swuːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    swooned
  • شکل سوم:

    swooned
  • سوم‌شخص مفرد:

    swoons
  • وجه وصفی حال:

    swooning
  • شکل جمع:

    swoons

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive
( swound ) غش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun verb - intransitive
غش، ضعف، غش کردن، سست شدن
- Upon seeing blood, she swooned.
- با دیدن خون از هوش رفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swoon

  1. verb faint
    Synonyms:
    pass out black out collapse lose consciousness drop weaken become unconscious feel lightheaded feel giddy keel over go out like a light

ارجاع به لغت swoon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swoon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swoon

لغات نزدیک swoon

پیشنهاد بهبود معانی