گذشتهی ساده:
swoonedشکل سوم:
swoonedسومشخص مفرد:
swoonsوجه وصفی حال:
swooningشکل جمع:
swoons( swound ) غش کردن
غش، ضعف، غش کردن، سست شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Upon seeing blood, she swooned.
با دیدن خون از هوش رفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «swoon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swoon