گذشتهی ساده:
blacked outشکل سوم:
blacked outسومشخص مفرد:
blacks outوجه وصفی حال:
blacking outانگلیسی بریتانیایی (صورت، نام، تصویر و...) پوشاندن، مخفی کردن، سانسور کردن، ناپیدا کردن، تار کردن، محو کردن
His face was blacked out to protect his identity.
چهرهی او برای حفاظت از هویتش تار شده بود.
The government blacked out the names of secret agents in the report.
دولت نام مأموران مخفی را در گزارش سانسور کرد.
تاریک کردن، در تاریکی مطلق فرو بردن، (چراغها) خاموش کردن، (برق) قطع شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In case of an emergency, black out all lights immediately.
در صورت اضطرار، فوراً چراغها را خاموش کنید.
They blacked out the house by turning off all the lights.
با خاموش کردن همهی چراغها، خانه را در تاریکی مطلق فرو بردند.
(ناگهان و برای مدتی کوتاه) غش کردن، از حال رفتن، بیهوش شدن، هوشیاری خود را از دست دادن
I nearly blacked out from the pain.
نزدیک بود از شدت درد غش کنم.
She suddenly blacked out in the middle of her speech.
او وسط سخنرانیاش ناگهان از حال رفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «black out» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/black-out