پروار کردن، چاق شدن، حاصلخیز شدن، نشو و نما کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The windows were battened down as the storm grew fiercer.
توفان که شدیدتر شد پنجرهها را تخته کوب کردند.
مدخلهای کشتی را با برزنت پوشاندن (به ویژه هنگام طوفان)
to batten on (or upon) another person
از کس دیگری سوء استفاده کردن، به کسی بند شدن، از نام و نفوذ کس دیگری بهرهگیری کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «batten» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/batten