فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Batten

ˈbætn ˈbætn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun verb - transitive verb - intransitive
    پروار کردن، چاق شدن، حاصلخیز شدن، نشو و نما کردن
    • - The windows were battened down as the storm grew fiercer.
    • - توفان که شدیدتر شد پنجره‌ها را تخته کوب کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد batten

  1. verb fasten securely
    Synonyms: board up, clamp down, cover up, fix, nail down, secure, tie, tighten
    Antonyms: loosen, unfasten, unfix
  2. verb grow fat
    Synonyms: burgeon, feed on, grow, prosper, thrive, wax

Idioms

  • to batten down the hatches

    مدخلهای کشتی را با برزنت پوشاندن (به ویژه هنگام طوفان)

  • to batten on (or upon) another person

    از کس دیگری سوء استفاده کردن، به کسی بند شدن، از نام و نفوذ کس دیگری بهره‌گیری کردن

ارجاع به لغت batten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «batten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/batten

لغات نزدیک batten

پیشنهاد بهبود معانی