فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Batten

ˈbætn ˈbætn

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive

پروار کردن، چاق شدن، حاصلخیز شدن، نشو و نما کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The windows were battened down as the storm grew fiercer.

توفان که شدیدتر شد پنجره‌ها را تخته کوب کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد batten

  1. verb fasten securely
    Synonyms:
    secure fix tighten tie nail down clamp down cover up board up
    Antonyms:
    unfasten unfix loosen
  1. verb grow fat
    Synonyms:
    grow thrive prosper wax feed on burgeon

Idioms

to batten down the hatches

مدخلهای کشتی را با برزنت پوشاندن (به ویژه هنگام طوفان)

to batten on (or upon) another person

از کس دیگری سوء استفاده کردن، به کسی بند شدن، از نام و نفوذ کس دیگری بهره‌گیری کردن

ارجاع به لغت batten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «batten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/batten

لغات نزدیک batten

پیشنهاد بهبود معانی