با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Battalion

bəˈtæljən bəˈtæljən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    battalions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
(نظامی) گردان، (در جمع) نیروهای ارتشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the 1st battalion of the infantry regiment
- گردان اول هنگ پیاده
- Battalions of volunteers went to fight the forest fire.
- دسته‌های متعددی از داوطلبان برای پیکار با آتش‌سوزی جنگل عازم شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد battalion

  1. noun military division
    Synonyms: army, brigade, company, contingent, corps, force, horde, host, legion, multitude, regiment, squadron, throng, unit

ارجاع به لغت battalion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «battalion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/battalion

لغات نزدیک battalion

پیشنهاد بهبود معانی