شکل جمع:
regiments(نظامی) هنگ
to regiment the industries of a country.
صنایع یک کشور را به نظم درآوردن.
a regiment of horse.
هنگ سواره نظام.
the 1st battalion of the infantry regiment.
گردان اول هنگ پیاده.
he commanded a motorized regiment.
او یک هنگ موتوری را فرماندهی میکرد.
(به طعنه) گروهبندی کردن، تحت فشار قرار دادن، سختگیری کردن نسبت به، تحت انضباط درآوردن، با انضباط ارتشی برگزار کردن، دستهدسته کردن
an education that regiments children.
آموزش و پرورشی که بچهها را منضبط میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «regiment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/regiment