فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cadre

ˈkædri / / ˈkɑːdrə ˈkɑːdə / / -drə / / ˈkeɪdə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

گردانندگان، مسئولان، کادر، مجموعه یک طبقه از صنوف اجتماعی، واحدی از قبیل قضایی و اداری و نظامی و غیره، قاب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

They wanted to create revolutionary cadres in every university.

آن‌ها می‌خواستند در کلیه‌ی دانشگاه‌ها گروه‌های انقلابی به وجود آورند.

A cadre of saboteurs was behind the recent riots by the workers.

یک هسته‌ی مرکزی (متشکل از) خرابکاران، محرک پشت‌پرده‌ی اغتشاشات اخیر کارگران بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cadre

  1. noun nucleus of effort
    Synonyms:
    core staff personnel organization force key group officers framework infrastructure

ارجاع به لغت cadre

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cadre» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cadre

لغات نزدیک cadre

پیشنهاد بهبود معانی