گردانندگان، مسئولان، کادر، مجموعه یک طبقه از صنوف اجتماعی، واحدی از قبیل قضایی و اداری و نظامی و غیره، قاب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They wanted to create revolutionary cadres in every university.
آنها میخواستند در کلیهی دانشگاهها گروههای انقلابی به وجود آورند.
A cadre of saboteurs was behind the recent riots by the workers.
یک هستهی مرکزی (متشکل از) خرابکاران، محرک پشتپردهی اغتشاشات اخیر کارگران بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cadre» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cadre