فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Month

mʌnθ mʌnθ

شکل جمع:

months

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1

ماه، ماه شمسی، ماه قمری، برج

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Each year has twelve months.

هر سال دوازده ماه دارد.

lunar and solar months

ماه‌های قمری و شمسی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I was born in the month of Shahrivar.

من در شهریور‌ماه به دنیا آمده‌ام.

a month-long vacation

تعطیلات سی روزه

I haven't seen her for months.

ماه‌ها است که او را ندیده‌ام.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد month

  1. noun one of the twelve divisions of the calendar year
    Synonyms:
    period measure of time moon four weeks thirty days calendar-month one-twelfth of a year

Collocations

month after month

هر ماه، ماههای آزگار، چندین ماه

month by month

ماه به ماه، هر ماهه

Idioms

month in, month out

هر ماه، ماه‌های آزگار، ماه‌های متوالی

month of sundays

(عامیانه) دوران دراز، مدت طولانی

ارجاع به لغت month

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «month» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/month

لغات نزدیک month

پیشنهاد بهبود معانی