آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ آذر ۱۴۰۲

    Period

    ˈpɪriəd ˈpɪəriəd

    شکل جمع:

    periods

    معنی period | جمله با period

    noun countable B1

    دوره، مدت، موقع، گاه، وقت، روزگار، عصر

    the period between two full moons

    دوران بین دو ماه شب چهارده

    a fifty-year period of peace

    یک دوره‌ی صلح پنجاه ساله

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the golden period of Greek literature

    عصر طلایی ادبیات یونان

    the period of my youth

    روزگار جوانی من

    the present period

    زمان کنونی، عصر حاضر

    We have history in the second period.

    زنگ دوم تاریخ داریم.

    A school day is divided into five periods.

    یک روز تحصیلی به پنج بخش تقسیم می‌شود.

    noun countable

    دوران قاعدگی زنان، پریود

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    She is having her period and she doesn't want to swim.

    او قاعده است و نمی‌خواهد شنا کند.

    noun countable

    جمله‌ی کامل

    rounded periods

    جملات کامل و زیبا

    noun countable

    نقطه، مکث، توقف

    Death put a period to his plans.

    مرگ نقشه‌های او را نقش بر آب کرده.

    Put a period at the end of each sentence.

    در آخر هر جمله نقطه بگذار.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I am not interested, period!

    علاقه ندارم، همین!

    adjective

    دوره‌ای، موقتی

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد period

    1. noun extent of time
      Synonyms:
      time duration term interval space span stretch course age stage spell season date days years generation era epoch cycle measure while aeon
    1. noun ending
      Synonyms:
      end stop limit termination conclusion closure close closing cessation discontinuance

    Idioms

    put a period (to something)

    (چیزی را) به پایان رساندن

    سوال‌های رایج period

    شکل جمع period چی میشه؟

    شکل جمع period در زبان انگلیسی periods است.

    ارجاع به لغت period

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «period» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/period

    لغات نزدیک period

    • - perio dontology
    • - periocic table
    • - period
    • - periodate
    • - periodic
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.