آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Period

ˈpɪriəd ˈpɪəriəd

شکل جمع:

periods

معنی period | جمله با period

noun countable B1

دوره، مدت، موقع، گاه، وقت، روزگار، عصر

the period between two full moons

دوران بین دو ماه شب چهارده

a fifty-year period of peace

یک دوره‌ی صلح پنجاه ساله

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the golden period of Greek literature

عصر طلایی ادبیات یونان

the period of my youth

روزگار جوانی من

the present period

زمان کنونی، عصر حاضر

We have history in the second period.

زنگ دوم تاریخ داریم.

A school day is divided into five periods.

یک روز تحصیلی به پنج بخش تقسیم می‌شود.

noun countable

دوران قاعدگی زنان، پریود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

She is having her period and she doesn't want to swim.

او قاعده است و نمی‌خواهد شنا کند.

noun countable

جمله‌ی کامل

rounded periods

جملات کامل و زیبا

noun countable

نقطه، مکث، توقف

Death put a period to his plans.

مرگ نقشه‌های او را نقش بر آب کرده.

Put a period at the end of each sentence.

در آخر هر جمله نقطه بگذار.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I am not interested, period!

علاقه ندارم، همین!

adjective

دوره‌ای، موقتی

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد period

Idioms

put a period (to something)

(چیزی را) به پایان رساندن

سوال‌های رایج period

شکل جمع period چی میشه؟

شکل جمع period در زبان انگلیسی periods است.

ارجاع به لغت period

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «period» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/period

لغات نزدیک period

پیشنهاد بهبود معانی