شکل جمع:
periodsدوره، مدت، موقع، گاه، وقت، روزگار، عصر
the period between two full moons
دوران بین دو ماه شب چهارده
a fifty-year period of peace
یک دورهی صلح پنجاه ساله
the golden period of Greek literature
عصر طلایی ادبیات یونان
the period of my youth
روزگار جوانی من
the present period
زمان کنونی، عصر حاضر
We have history in the second period.
زنگ دوم تاریخ داریم.
A school day is divided into five periods.
یک روز تحصیلی به پنج بخش تقسیم میشود.
دوران قاعدگی زنان، پریود
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She is having her period and she doesn't want to swim.
او قاعده است و نمیخواهد شنا کند.
جملهی کامل
rounded periods
جملات کامل و زیبا
نقطه، مکث، توقف
Death put a period to his plans.
مرگ نقشههای او را نقش بر آب کرده.
Put a period at the end of each sentence.
در آخر هر جمله نقطه بگذار.
I am not interested, period!
علاقه ندارم، همین!
دورهای، موقتی
(چیزی را) به پایان رساندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «period» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/period