امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Era

ˈɪrə ˈɪrə ˈɪərə ˈɪərə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    eras

توضیحات

در معنای سوم، ERA مخفف عبارت Equal Rights Amendment است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
تاریخ جغرافیا زمین‌شناسی دوران، عصر، دوره، عهد، برهه، زمانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The Renaissance era brought significant changes in art and culture.
- عهد رنسانس تغییرات قابل توجهی را در هنر و فرهنگ پدید آورد.
- The post-COVID-19 era brought about significant social changes.
- دوران پساکرونا تغییرات اجتماعی قابل توجهی را به همراه داشت.
- The Paleozoic era is known for the emergence of the first land plants.
- عصر پالئوزوئیک به‌دلیل ظهور نخستین گیاهان در خشکی شناخته شده است.
- Scholars study the social structures of the medieval era.
- محققان ساختارهای اجتماعی دوران قرون‌وسطی را مطالعه می‌کنند.
- This era is defined by social media and digital communication.
- این دوره با رسانه‌های اجتماعی و ارتباطات دیجیتال تعریف می‌شود.
noun
برهه، دوره، عصر، دوران (دوره‌ای از زندگی شخصی یا شغلی فرد که از دوره‌های دیگر متمایز است.)
- She felt a sense of nostalgia for the carefree era of her youth.
- او نسبت به دوران بی‌دغدغه‌ی جوانی‌اش حس دل‌تنگی داشت.
- The artist's latest exhibition marks a new era in his creative journey.
- آخرین نمایشگاه این هنرمند نشانگر دوره‌ی جدیدی از سفر خلاقانه‌ی اوست.
- She entered a new era when she decided to pursue her passion for writing.
- زمانی که تصمیم گرفت اشتیاق خود به نوشتن را دنبال کند، وارد برهه‌ی جدیدی شد.
abbreviation noun
سیاست (ERA) متمم حقوق برابر (اصلاحیه‌ی پیشنهادی به قانون اساسی ایالات متحده است که هدف آن تضمین برابری حقوق قانونی برای همه افراد، بدون توجه به جنسیت، می‌باشد.)
- The ERA aims to ensure equal rights for all citizens.
- هدف متمم حقوق برابر تضمین حقوق برابر برای همه شهروندان است.
- Activists are working tirelessly to finally ratify the ERA.
- فعالان به‌طور خستگی‌ناپذیری در تلاشند تا در نهایت متمم حقوق برابر را تصویب کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد era

  1. noun a period of time of which particular events or stages of development are typical
    Synonyms: aeon, age, cycle, date, day, days, eon, epoch, generation, stage, term, time
  2. noun a period of one's life or career considered as being of a distinctive character
  3. noun a proposed amendment to the U.S. Constitution that would, if added, explicitly prohibit sex discrimination

ارجاع به لغت era

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «era» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/era

لغات نزدیک era

پیشنهاد بهبود معانی