گذشتهی ساده:
termedشکل سوم:
termedسومشخص مفرد:
termsوجه وصفی حال:
termingشکل جمع:
termsلفظ، اصطلاح، جمله، عبارت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
a colloquial term
اصطلاح عامیانه
"spore" is a botanical term.
«هاگ» یک واژهی گیاهشناسی است.
technical terms
اصطلاحات فنی
a dictionary of medical terms
فرهنگ واژههای پزشکی
مدت، دوره، نیمسال، فصل، موقع، هنگام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a term of five years in prison
دوران پنجسالهی زندان
during the term of an insurance policy
طی مدت قرارداد بیمه
the spring term
نیمسال بهاری
the first term
ثلث اول
She was elected to a four-year term.
او را برای یک دورهی (نمایندگی) چهارساله انتخاب کردند.
شرط
according to the terms of the contract
طبق شرایط قرارداد
رابطه
to be on speaking terms with someone
با کسی روابط مکالمهای داشتن
They are no longer on friendly terms with each other.
آنها دیگر با هم روابط دوستانه ندارند.
نامیدن، خواندن، صدا زدن
They termed him naive but he did not care.
او را ساده لوح خواندند؛ ولی او توجهی به این حرفها نداشت.
He was determined to overcome what he termed his hellish selfishness.
او مصصم بود بر آنچه که آن را خودخواهی جهنمی مینامید، چیره شود.
در آیندهی دراز (یا کوتاه) مدت
مطیع کردن، وادار به پذیرش کردن، (به زور) قبولاندن
به توافق رسیدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «term» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/term