امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Terminus

ˈtɜrːmənəs ˈtɜːmɪnəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    termini

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع terminuses به‌ جای termini استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
ایستگاه نهایی، پایانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the terminus of a glacier
- پایانگاه یک یخ‌رود
- the terminus of a peninsula
- ته یک شبه‌جزیره
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد terminus

  1. noun A concluding or terminating
    Synonyms:
    cease cessation close closing closure completion conclusion consummation end ending end of the line finish period stop stopping point termination wind-up wrap-up
  1. noun (architecture) a statue or a human bust or an animal carved out of the top of a square pillar; originally used as a boundary marker in ancient Rome
    Synonyms:
    end conclusion end point terminal-figure limit endpoint termination term
  1. noun The ultimate goal for which something is done
    Synonyms:
    destination
  1. noun Station where transport vehicles load or unload passengers or goods
    Synonyms:
    terminal depot

ارجاع به لغت terminus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «terminus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/terminus

لغات نزدیک terminus

پیشنهاد بهبود معانی