فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Lately

ˈleɪtli ˈleɪtli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B1

اخیراً، به‌تازگی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He has gotten married lately.

تازگی زن گرفته است.

Lately, he does not answer my greeting.

اخیراً جواب سلام مرا نمی‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lately

  1. adverb new, recently
    Synonyms:
    newly recently afresh anew not long ago just now of late latterly a short time ago in recent times
    Antonyms:
    in the past old

ارجاع به لغت lately

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lately» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lately

لغات نزدیک lately

پیشنهاد بهبود معانی