آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Latency

    ˈleɪtənsi ˈleɪtnt

    شکل جمع:

    latencies

    معنی latency | جمله با latency

    noun uncountable formal

    کمون، نهفتگی، پنهانی، ناپیدایی (دوره‌)

    The latency of the virus made it difficult to detect in the early stages.

    دوره‌ی کمون ویروس تشخیص آن را در مراحل اولیه دشوار می‌کرد.

    The latency of the virus allowed it to spread undetected for weeks.

    دوره‌ی نهفتگی ویروس باعث شد تا هفته‌ها به‌طور ناشناخته پخش شود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Scientists are studying the latency of certain genes and how they are triggered by environmental factors.

    دانشمندان درحال مطالعه‌ی نهفتگی برخی ژن‌ها و نحوه‌ی فعال شدن آن‌ها توسط عوامل محیطی هستند.

    During the latency period of the disease, patients often feel completely healthy.

    در دوره ناپیدایی بیماری، بیماران اغلب احساس سلامت کامل دارند.

    noun uncountable

    کامپیوتر تأخیر، دیرکرد، درنگ

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The latency of the software update caused delays in the project timeline.

    تأخیر به‌روزرسانی نرم‌افزار باعث عقب افتادن جدول زمانی پروژه شد.

    The latency of the internet connection caused frustration among the users.

    تأخیر اتصال به اینترنت باعث ناامیدی کاربران شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد latency

    1. noun (computer science) the time it takes for a specific block of data on a data track to rotate around to the read/write head
      Synonyms:
      rotational latency
    1. noun the time that elapses between a stimulus and the response to it
      Synonyms:
      response time reaction-time latent period
    1. noun the condition of being temporarily inactive
      Synonyms:
      suspension dormancy abeyance quiescence intermission abeyancy

    سوال‌های رایج latency

    شکل جمع latency چی میشه؟

    شکل جمع latency در زبان انگلیسی latencies است.

    ارجاع به لغت latency

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «latency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/latency

    لغات نزدیک latency

    • - lately
    • - laten
    • - latency
    • - latency time
    • - lateness
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.