فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Response Time

rəˈspɑːnsˈtaɪm rɪˈspɒnstaɪm

شکل جمع:

response times

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

زمان پاسخ‌گویی، مدت‌زمان جواب‌دهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The team is working to reduce the response time of the application.

اعضای تیم درحال تلاش برای کاهش زمان پاسخگویی برنامه هستند.

Her response time to the quiz questions was unbelievable.

مدت‌زمان جواب‌دهی او به سؤالات آزمون باورنکردنی بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They implemented new strategies to improve their response time.

آن‌ها برای بهبود زمان پاسخ‌گویی خود استراتژی‌های جدیدی را اجرا کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد response time

  1. noun the length of time taken for a person to react to a given stimulus or event
  1. noun the amount of time it takes for a system, application, or service to react to a request or input

ارجاع به لغت response time

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «response time» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/response-time

لغات نزدیک response time

پیشنهاد بهبود معانی