فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Response

rɪˈspɑːns rɪˈspɒns

شکل جمع:

responses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

جواب، پاسخ، واکنش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She gave no response to my question.

پاسخی به پرسش من نداد.

Any terrorist act will meet our armed response.

هرگونه اقدام تروریستی با واکنش مسلحانه‌ی ما روبه‌رو خواهد شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

response latency

نهفتگی پاسخ

I opened the door in response to the knock.

در پاسخ به ضربه بر در آن را گشودم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد response

  1. noun answer, reaction
    Synonyms:
    reply respond reaction rejoinder return feedback comeback retort echo acknowledgment counter riposte kickback reverberation hit vibes back talk lip sass snappy comeback wisecrack knee-jerk reaction double-take antiphon
    Antonyms:
    question request asking

Collocations

in response(to)

در پاسخ (به)، در واکنش (به)

لغات هم‌خانواده response

ارجاع به لغت response

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «response» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/response

لغات نزدیک response

پیشنهاد بهبود معانی