میهن، وطن، زیستگاه، زیست بوم
He went back to his original homeland.
او به موطن اصلی خود بازگشت.
سرزمین آبا و اجدادی، زادبوم، خاستگاه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He loves his homeland.
سرزمین پدری خود را دوست دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «homeland» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/homeland