آخرین به‌روزرسانی:

Homecoming

ˈhoʊmˌkʌmɪŋ ˈhəʊmˌkʌmɪŋ

شکل جمع:

homecomings

معنی و نمونه‌جمله

noun

ورود به ‌خانه، عازم میهن، بازگشت به وطن یا محل تحصیل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

On the occasion of his homecoming from abroad, his father gave a party.

به مناسبت بازگشت او از خارج پدرش میهمانی داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد homecoming

  1. noun the act of arriving
    Synonyms:
    entry homecoming celebration revisitation
  1. noun a coming to or returning home
    Synonyms:
    return

سوال‌های رایج homecoming

شکل جمع homecoming چی میشه؟

شکل جمع homecoming در زبان انگلیسی homecomings است.

ارجاع به لغت homecoming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «homecoming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/homecoming

لغات نزدیک homecoming

پیشنهاد بهبود معانی