با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Homeboy

ˈhoʊmbɔɪ ˈhəʊmbɔɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun slang countable
    بچه‌محل، همشهری، هم‌پالکی، رفیق
    • - New York homeboys
    • - بچه‌محل‌های نیویورکی
    • - He was hanging out with his homeboys.
    • - داشت با رفقایش می‌گشت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد homeboy

  1. noun friend
    Synonyms: bro, brother, buddy, fellow gang member, homie, neighbor

ارجاع به لغت homeboy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «homeboy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/homeboy

لغات نزدیک homeboy

پیشنهاد بهبود معانی