فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Homeboy

ˈhoʊmbɔɪ ˈhəʊmbɔɪ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun slang countable

بچه‌محل، همشهری، هم‌پالکی، رفیق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

New York homeboys

بچه‌محل‌های نیویورکی

He was hanging out with his homeboys.

داشت با رفقایش می‌گشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد homeboy

  1. noun friend
    Synonyms:
    neighbor buddy fellow bro homie gang member

ارجاع به لغت homeboy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «homeboy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/homeboy

لغات نزدیک homeboy

پیشنهاد بهبود معانی