فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Homebody

ˈhoʊmbɑːdi ˈhəʊmbɒdi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    homebodies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
انگلیسی آمریکایی خانه‌نشین، خانه‌دوست، اهل خانه (شخصی که ماندن در خانه را به بیرون رفتن ترجیح می‌دهد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- I used to go out a lot, but these days I'm more of a homebody.
- قبلاً زیاد بیرون می‌رفتم، اما این روزها بیشتر خانه‌نشین شده‌ام.
- I’m not antisocial—I’m a homebody who enjoys peace and quiet.
- من ضداجتماعی نیستم؛ فردی خانه‌دوستم که از آرامش و سکوت لذت می‌برم.
- She described herself as a homebody who loves cooking and watching movies.
- خودش را به‌عنوان فردی علاقه‌مند به خانه ماندن توصیف کرد که عاشق آشپزی و تماشای فیلم است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد homebody

  1. noun a person who enjoys spending most of their time at home and finds contentment in domestic activities

ارجاع به لغت homebody

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «homebody» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/homebody

لغات نزدیک homebody

پیشنهاد بهبود معانی