شکل جمع:
homebodiesانگلیسی آمریکایی خانهنشین، خانهدوست، اهل خانه (شخصی که ماندن در خانه را به بیرون رفتن ترجیح میدهد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I used to go out a lot, but these days I'm more of a homebody.
قبلاً زیاد بیرون میرفتم، اما این روزها بیشتر خانهنشین شدهام.
I’m not antisocial—I’m a homebody who enjoys peace and quiet.
من ضداجتماعی نیستم؛ فردی خانهدوستم که از آرامش و سکوت لذت میبرم.
She described herself as a homebody who loves cooking and watching movies.
خودش را بهعنوان فردی علاقهمند به خانه ماندن توصیف کرد که عاشق آشپزی و تماشای فیلم است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «homebody» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/homebody