Motherland

ˈmʌðərlænd ˈmʌðəlænd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
میهن، مادر میهن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Greece: the motherland of democracy
- یونان: میهن اصلی دموکراسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد motherland

  1. noun The country where you were born
    Synonyms: fatherland, mother-country, homeland, country-of-origin, native-land

ارجاع به لغت motherland

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «motherland» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/motherland

لغات نزدیک motherland

پیشنهاد بهبود معانی