Motherly

ˈmʌðərli ˈmʌðəli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more motherly
  • صفت عالی:

    most motherly

معنی و نمونه‌جمله

adjective
مادرانه، مادروار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Her attitude toward the students was motherly.
- روش او نسبت به دانشجویان مادرگونه بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد motherly

  1. adjective caring
    Synonyms: affectionate, careful, caretaking, comforting, devoted, fond, gentle, kind, loving, maternal, nurturing, protecting, protective, sheltering, supporting, sympathetic, tender, warm, watchful

لغات هم‌خانواده motherly

ارجاع به لغت motherly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «motherly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/motherly

لغات نزدیک motherly

پیشنهاد بهبود معانی