فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Maternal

məˈtɜrːnl məˈtɜːnl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

مادری، مادروار، مادرانه، امی، از مادر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She looked at her students with maternal affection.

با محبت مادرانه‌ای به شاگردان خود نگاه می‌کرد.

My maternal grandfather was named David.

پدربزرگ مادری من دیوید نام داشت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

English is their maternal language.

انگلیسی زبان مادری آنان است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد maternal

  1. adjective motherly
    Synonyms:
    kind affectionate sympathetic parental protective
    Antonyms:
    paternal

ارجاع به لغت maternal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «maternal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/maternal

لغات نزدیک maternal

پیشنهاد بهبود معانی