فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Parental

pəˈrentl pəˈrentl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1

والدینی، وابسته به پدر ومادر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

parental duties

وظایف والدین

parental love

عشق پدر و مادر (نسبت به فرزند)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد parental

  1. adjective having the quality or nature of a parent
    Synonyms:
    caring loving kind affectionate protective supportive warm tender gentle fatherly motherly paternal maternal devoted benevolent comforting watchful indulgent benign fond forbearing sheltering patriarchal matriarchal

ارجاع به لغت parental

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parental» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/parental

لغات نزدیک parental

پیشنهاد بهبود معانی