گذشتهی ساده:
lovedشکل سوم:
lovedسومشخص مفرد:
lovesصفت تفضیلی:
more lovingصفت عالی:
most lovingبامحبت، مهربان، باعاطفه، پرمهر، مشفق
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
He is always loving and caring towards his family
او همیشه نسبت به خانوادهاش بامحبت و دلسوز است.
The loving mother always took care of her children’s needs.
مادر مهربان همیشه به نیازهای فرزندانش رسیدگی میکرد.
محبتآمیز، عاشقانه، مهرآمیز، مشفقانه، مودتآمیز، مهربانانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She wrote a loving note to express her gratitude.
او یادداشتی محبتآمیز نوشت تا قدردانیاش را ابراز کند.
They shared a loving relationship built on trust and respect.
آنها رابطهای عاشقانه داشتند که بر پایهی اعتماد و احترام بنا شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «loving» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/loving