آخرین به‌روزرسانی:

Bound Up

ˈbaʊndˈəp baʊndʌp

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2

مرتبط، وابسته، گره‌خورده، عجین، درگیر، درهم‌تنیده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Her emotions are bound up with memories of her childhood.

احساسات او با خاطرات کودکی‌اش عجین شده‌اند.

The region's history is bound up with its religious traditions.

تاریخ آن منطقه با سنت‌های مذهبی‌اش به‌شدت مرتبط است.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت bound up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bound up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bound up

لغات نزدیک bound up

پیشنهاد بهبود معانی