فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bouncy

ˈbaʊnsi ˈbaʊnsi

صفت تفضیلی:

bouncier

صفت عالی:

bounciest

معنی

adjective

سبک‌روح، خوشحال، فنری، پس‌جهنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bouncy

  1. adjective very brisk, alert, and full of high spirits
    Synonyms:
    lively spirited animated vivacious zippy peppy chipper high-spirited pert bouncing live brisk springy dashing resilient

ارجاع به لغت bouncy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bouncy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bouncy

لغات نزدیک bouncy

پیشنهاد بهبود معانی