Bouncy

ˈbaʊnsi ˈbaʊnsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    bouncier
  • صفت عالی:

    bounciest

معنی

  • adjective
    سبک‌روح، خوشحال، فنری، پس‌جهنده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bouncy

  1. adjective Very brisk, alert, and full of high spirits
    Synonyms: lively, peppy, spirited, animated, chipper, dashing, high-spirited, live, bouncing, pert, resilient, zippy, vivacious, springy

ارجاع به لغت bouncy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bouncy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bouncy

لغات نزدیک bouncy

پیشنهاد بهبود معانی