آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Bouncing

    ˈbaʊnsɪŋ ˈbaʊnsɪŋ

    گذشته‌ی ساده:

    bounced

    شکل سوم:

    bounced

    سوم‌شخص مفرد:

    bounces

    معنی bouncing | جمله با bouncing

    adjective

    سالم و سرحال (به ویژه در مورد نوزاد)

    The baby was bouncing.

    نوزاد سالم و سرحال بود.

    The bouncing baby giggled and wiggled in his mother's arms.

    نوزاد سالم و سرحال در آغوش مادرش می‌خندید و تکان می‌خورد.

    adjective

    سرزنده، پرجنب‌وجوش، پرنشاط

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The bouncing crowd cheered and clapped as the performer took the stage.

    هنگامی که اجراکننده روی صحنه رفت، تماشاگران پرجنب‌وجوش تشویق کردند و کف زدند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bouncing

    1. verb to end the employment or service of
      Synonyms:
      firing dismissing discharging releasing terminating sacking canning ax booting dropping cashiering
    1. verb to discharge from one's employ or establishment
      Synonyms:
      firing dismissing ejecting evicting expelling bumping chucking ousting
    1. verb move up and down repeatedly
      Synonyms:
      jumping hopping skipping leaping bounding recoiling rebounding reacting bobbing knocking striking thumping glancing ricochetting springing bolting vaulting jouncing firing boasting dismissing discharging sacking evicting ejecting scolding terminating
      Antonyms:
      allowing permitting clearing
    1. verb spring back; spring away from an impact
      Synonyms:
      rebounding springing recoiling bounding boomeranging ricochetting skipping hopping bobbing leaping bucking jouncing overleaping reverberating
      Antonyms:
      staying
    1. verb to dismiss from employment.
      Synonyms:
      dismissing
    1. noun rebounding from an impact (or series of impacts)
      Synonyms:
      bounce
    1. adjective marked by lively action
      Synonyms:
      spirited zippy peppy bouncy

    سوال‌های رایج bouncing

    گذشته‌ی ساده bouncing چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده bouncing در زبان انگلیسی bounced است.

    شکل سوم bouncing چی میشه؟

    شکل سوم bouncing در زبان انگلیسی bounced است.

    سوم‌شخص مفرد bouncing چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد bouncing در زبان انگلیسی bounces است.

    ارجاع به لغت bouncing

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bouncing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bouncing

    لغات نزدیک bouncing

    • - bounce pass
    • - bouncer
    • - bouncing
    • - bouncing bet
    • - bouncy
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    interceptor into ironically isn't it looks like it takes two to tango item of news I've Jan jat jaw JK jupiter judicable juggler قانون‌گذاری قیمومت غنج ارجاع ارزش‌گذاری ارغنون نصیب نغمه نغمه‌سرا نغمه‌خوان مقننه کارگزاری مغفرت تغافل کامکار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.