با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Sacking

ˈsækɪŋ ˈsækɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sacked
  • شکل سوم:

    sacked
  • سوم‌شخص مفرد:

    sacks
  • شکل جمع:

    sackings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
انگلیسی بریتانیایی اخراج، برکناری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The board held an emergency meeting to discuss possible staff sacking due to budget cuts.
- هیئت‌مدیره جلسه‌ای اضطراری برای بررسی اخراج احتمالی کارکنان به‌دلیل کاهش بودجه تشکیل داد.
- The sacking of the CEO came as a shock to the entire company.
- برکناری مدیرعامل، شوک بزرگی برای کل شرکت بود.
noun countable
غارت، چپاول، یورش، هجوم
- In times of war, one must be prepared for the possibility of a sudden sacking on their home or village.
- در زمان جنگ، باید برای احتمال یورش ناگهانی خانه یا روستای خود آماده بود.
- After the sacking, all that remained of the fortress was ruins and broken treasures.
- پس‌از غارت تنها چیز باقی‌مانده از قلعه، خرابه‌ها و گنج‌های شکسته بود.
noun uncountable
گونی، چتایی، جوت، کنف‌هندی (نوعی پارچه‌ی ضخیم)
- The sacking had a coarse texture, perfect for making sturdy sacks.
- کنف‌هندی بافت درشتی داشت که برای ساخت گونی‌های محکم مناسب بود.
- The worker measured and cut the sacking into precise dimensions for each bag.
- کارگر گونی را اندازه‌گیری کرد و به ابعاد دقیق برای هر کیسه برش داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sacking

  1. verb Plunder (a town) after capture
    Synonyms: ravaging, plundering, stripping, pillaging, looting, clearing, spoiling, harrowing, pouching, raping, ransacking, despoiling, devastating, bagging, netting
    Antonyms: guarding, saving
  2. verb Terminate the employment of; discharge from an office or position
    Synonyms: canning, firing, terminating, dismissing, bouncing, booting, ax, discharging, releasing, dropping, cashiering, displacing
    Antonyms: hiring, employing
  3. noun Coarse fabric used for bags or sacks
    Synonyms: bagging
  4. noun The termination of someone's employment (leaving them free to depart)
    Synonyms: dismissal, dismission, discharge, firing, liberation, release, sack

ارجاع به لغت sacking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sacking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sacking

لغات نزدیک sacking

پیشنهاد بهبود معانی