آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ اسفند ۱۴۰۲

    Sacking

    ˈsækɪŋ ˈsækɪŋ

    گذشته‌ی ساده:

    sacked

    شکل سوم:

    sacked

    سوم‌شخص مفرد:

    sacks

    شکل جمع:

    sackings

    معنی sacking | جمله با sacking

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی اخراج، برکناری

    The board held an emergency meeting to discuss possible staff sacking due to budget cuts.

    هیئت‌مدیره جلسه‌ای اضطراری برای بررسی اخراج احتمالی کارکنان به‌دلیل کاهش بودجه تشکیل داد.

    The sacking of the CEO came as a shock to the entire company.

    برکناری مدیرعامل، شوک بزرگی برای کل شرکت بود.

    noun countable

    غارت، چپاول، یورش، هجوم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    In times of war, one must be prepared for the possibility of a sudden sacking on their home or village.

    در زمان جنگ، باید برای احتمال یورش ناگهانی خانه یا روستای خود آماده بود.

    After the sacking, all that remained of the fortress was ruins and broken treasures.

    پس‌از غارت تنها چیز باقی‌مانده از قلعه، خرابه‌ها و گنج‌های شکسته بود.

    noun uncountable

    گونی، چتایی، جوت، کنف‌هندی (نوعی پارچه‌ی ضخیم)

    The sacking had a coarse texture, perfect for making sturdy sacks.

    کنف‌هندی بافت درشتی داشت که برای ساخت گونی‌های محکم مناسب بود.

    The worker measured and cut the sacking into precise dimensions for each bag.

    کارگر گونی را اندازه‌گیری کرد و به ابعاد دقیق برای هر کیسه برش داد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sacking

    1. verb plunder (a town) after capture
      Synonyms:
      looting plundering pillaging ransacking stripping spoiling ravaging despoiling devastating clearing bagging harrowing raping netting pouching
      Antonyms:
      guarding saving
    1. verb terminate the employment of; discharge from an office or position
      Synonyms:
      discharging dismissing firing releasing terminating dropping bouncing canning ax booting displacing cashiering
      Antonyms:
      employing hiring
    1. noun coarse fabric used for bags or sacks
      Synonyms:
      bagging
    1. noun the termination of someone's employment (leaving them free to depart)
      Synonyms:
      dismissal discharge firing release sack dismission liberation

    سوال‌های رایج sacking

    گذشته‌ی ساده sacking چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده sacking در زبان انگلیسی sacked است.

    شکل سوم sacking چی میشه؟

    شکل سوم sacking در زبان انگلیسی sacked است.

    شکل جمع sacking چی میشه؟

    شکل جمع sacking در زبان انگلیسی sackings است.

    سوم‌شخص مفرد sacking چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد sacking در زبان انگلیسی sacks است.

    ارجاع به لغت sacking

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sacking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sacking

    لغات نزدیک sacking

    • - sacker
    • - sackful
    • - sacking
    • - saclike
    • - sacque
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.