با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Ax

    æks æks
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      axed

    • شکل سوم:

      axed

    • سوم‌شخص مفرد:

      axes

    • وجه وصفی حال:

      axing

    • شکل جمع:

      axes

    توضیحات

    حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی axe است.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    ax, تبر، تیشه
    تبر، تیشه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - a sharp ax
    - تبر تیز
    - He chopped the wood with an ax.
    - او با تبر هیزم را شکست.
    - Julian used an axe to chop down the old apple tree.
    - جولیان درخت سیب قدیمی را با تبر قطع کرد.
    noun verb - transitive countable
    تعطیل کردن، متوقف کردن، اخراج کردن، کنار گذاشتن، توقف، اخراج
    - The project was axed by the government.
    - دولت طرح را متوقف کرد.
    - Three staff members got the ax yesterday.
    - سه نفر از کارکنان دیروز اخراج شدند.
    - The TV program was axed from the new schedule.
    - این برنامه‌ی تلویزیونی از فهرست جدید (=کنداکتور) خارج شد.
    - Two of the chief executives got the ax.
    - دو تن از مدیران عامل اخراج شدند.
    - There are plans to axe 2,600 staff.
    - برنامه دارند ۲۶۰۰ نفر از کارکنان را اخراج کنند.
    verb - transitive
    (با تبر) قطع کردن، بریدن، شکل دادن
    - ax tree
    - با تبر درخت را قطع کردن
    - axe stone
    - سنگ را با تبر شکل دادن
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد ax

    1. noun large cutting tool
      Synonyms: adz, chopper, hatchet, tomahawk
    2. verb cut with large blade
      Synonyms: chop, cut, cut down, fell, hew
    3. verb dismiss from service
      Synonyms: boot, bounce, can, cancel, cut back, discharge, dispense with, eliminate, fire, get rid of, give a pink slip, give the boot, kick out, lay off, remove, sack, terminate, throw out
      Antonyms: hire
    4. noun hidden motive
      Synonyms: agenda, driving force, hidden agenda, incentive, motivation, motive, reason, score to settle

    Idioms

    ارجاع به لغت ax

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ax» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ax

    لغات نزدیک ax

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی