فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Get Rid Of

معنی و نمونه‌جمله

collocation phrasal verb

از شر چیزی خلاص شدن، از سر باز کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Akbar wanted to get rid of the uninvited guests and be alone with his friend.

اکبر می‌خواست مهمانان ناخوانده را از سر باز کند و با دوستش تنها بشود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد get rid of

  1. phrasal verb discard
    Synonyms:
    throw away throw out dump dispose of reject remove eliminate exclude ditch expel part with omit chuck cast aside do away with kill assassinate slaughter exterminate eighty-six deep-six cut

ارجاع به لغت get rid of

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «get rid of» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/get-rid-of

لغات نزدیک get rid of

پیشنهاد بهبود معانی