امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Get Rid Of

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

collocation phrasal verb
از شر چیزی خلاص شدن، از سر باز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Akbar wanted to get rid of the uninvited guests and be alone with his friend.
- اکبر می‌خواست مهمانان ناخوانده را از سر باز کند و با دوستش تنها بشود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد get rid of

  1. phrasal verb discard
    Synonyms:
    assassinate cast aside chuck cut deep-six dispose of ditch do away with dump eighty-six eliminate exclude expel exterminate kill omit part with reject remove slaughter throw away throw out

ارجاع به لغت get rid of

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «get rid of» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/get-rid-of

لغات نزدیک get rid of

پیشنهاد بهبود معانی